مشاوره كشيش
مــادر دو فرزندش را كه حسابــي شر بودند و محله را كفـــري كــرده بودند
براي مشاوره پيش كشيش برد.كشيش گفت بايد يكي يكي با اونها مشاوره
كنم بچه اول وارد شد ،كشيش با خود فكري كرد كه چگونه با او سر سخن
را باز كنه با خود گفت راه غير مستقيم بهتر جواب ميده. بعد شروع كرد از
آب و هوا وتعداد دوستان و....سئوال پرسيد. وقتي پرسيد خوب پسر خوبم
بگـــو ببينم خدا كجاست؟ . هان ؟ کجاست پسرم ؟ اگه گفتي جايزه داري؟
بچـــــه بلند شد و با سرعت از اتاق فرار كرد و به برادرش كه پشت در ايستاده
بودگفت فــرار كن كه جاي ايستادن نيست بيچاره شديم ،خــداشون گم شده
فكر مي كنن ما كِــــش رفتيم.
+ نوشته شده در پنجشنبه هفدهم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 14:16 توسط fereshteh
|
❤ بِسمِ اللهِ الرَحـمنِ الرَحیم ❤