و علی علیه السلام رفت...
اَلسَلامُ عَلیکَ یا آبَاالحَسَنِ یا اَمیرَالمُؤمِنینَ یا عَلیَّ بنَ اَبی طالِبٍ عَلَیه السَلام

ناگهان برقی زد و بارانی از خون، آسمان محراب را جاری کرد؛
باران یکریزی که قرن هاست چشمان عدالتخواه زمین
را شعله ور کرده است.
رمضان
چهلم هجری، این ثانیه های دهشتناک را خوب به خاطر دارد؛ لحظاتی که کوچه های کوفه
از بارقه های آفتاب، تهی شد و آسمان و زمین، دست
در گردن یکدیگر، فاجعه را گریستند.
علی رفت و
این دو روزه پست دنیا را به طالبانش واگذاشت؛ او رفت و شهر،در غربتی جاویدان،
روزهای سیاهش را به سوگ نشست.علــی رفت؛ با تمام عد لش؛ با تمام انفاقش، با تمام مهربانی اش،
با تمام نصیحت های پدرانه اش!
«امروز عدالت به تمام معنا، در زیر خاک شد»؛ اگر تمام عمر به سوگ بنشینند، کم است؛
به آن بیوه زنان بگویید: دیگر به امید آن مرد مهربان نباشد، تا تنور بیافروزد، و چهره بر آتش بگیرد
به نخل ها خبر دهید: این قدر بیهوده سر، فراز نکنند که دیگر صدای مناجات او را نمی شنوند.
ماه را بگویید، که امشب به ملاقات آفتاب نخواهد رفت.
به کوچه ها خبر دهید، بیش از این
منتظر، ضربان آهنگ قدم های «او» نباشند.
و علی علیه السلام امشب، به دیدار خدا مشتاق تر است. 

التماس دعا
❤ بِسمِ اللهِ الرَحـمنِ الرَحیم ❤