خدایا بدون تو هیچم

 




الهى در شگفتم از آنکه کوه را مى‏شکافد تا به معدن جواهر دست‏یابد



ولی خویش را نمیکاود تا بمخزن حقائق برسد . . .

دلمان را با خدا صاف کنیم...

یادمان باشد
اگر دلمان با خــــدا صاف باشد
خوردنمان ، خوابيدنمان ، خنده ها و گريه هايمان براي خـــــدا باشد،
اگر حتي براي او عاشــــــق شويم ،
آن وقت بدي نمي بينيم ،بدي هم نمي کنيم ،
و همه چيز زيبـــــا مي شود

                 

وقتی که خدا...

 

 

 

وقتی خدا بهت می گه :((باشه))، چیزی را که می خواهی بهت می ده،


وقتی می گه
(( صبر کن ))چیز بهتری بهت می ده ، و


وقتی می گه
((نه)) داره بهترین را برات آماده می کنه .

 

 

 

سخن خدا

نمازوقت خداست

 

 

              

                  نماز وقت خداست آن را به دیگری ندهیم

نمازت را ترک مکن

 

 

هرگز نمازت را ترک مکن میلیون ها نفر زیر خاک...

. بزرگ ترین آرزویشان باز گشت به دنیاست...

 

تا سجده کنند.... ..و لو یک سجده! .

 

او نزدیک است

 

دعا امروزه به عنوان نقش درمانگر در کنار تکنیک های روان درمانی

 

 و درمان های دارویی پذیرفته شد ه است بنابراین فرصت را از دست ندهیم،

 

 ولی دعـــای بدون عمل مانند تیر اندازی با کمان بدون زه است.

 

 از ما حرکت از خــــدا برکت.


خــــدا در قلب توست و تو در آسمان به دنبالش می گردی.


God is in your heart yet you search for him in the sky

 

 


 

خدایاسپاسگـــــــــــــــــزارم

 

خدایا ازت ممنــــون وسپاسگزارم

خدایا داده ات نعمت  است ونداده ات حکمت

ومن واسه همــــه چیز شاکرم وسپاسگزار

معجزه خدا

                                 به یاد خــــــدا

                                        

  

    

نام آفتابـــــگردان همه را به ياد آفتاب مـــي اندازد.


  نام انسان آيا کســــي را به ياد خـــــدا خواهــــد انداخت؟


       آن وقت بود که شرمـــنده از خـــــــدا رو به آفتاب گريستــم

امیدبه خدا

تمام خير و نيکى را ديدم که در بریدن طمع از آن چه دست مردم است مى‏باشد،

و هر که هيچ اميدى به مردم نداشته باشد و امورش را در هر کارى به خداى

عزوجل واگذارد، خداى عزوجل در تمام چيزها او را اجابت کند

                 

                         ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

زرق وبرق دنيا

چقدر انسان فراموشکــار است؛  و به درستي او را انسان ناميده اند.

 نامي از ريشه نسيان و فراموشـــــــــــي.

 آنقدر گرم زندگــي و زرق و بــرق دنيا شده ايم که فقط گاهي به ياد خــدا

 

  مي افتيم و اي کاش برعکــس بود

   فقط گاهي به ياد دنيا مــي افتاديم.

انس با خدا  

                                              انس با خدا 

  مي گويند آن گاه که يوسف در زندان بود، مردي به او گفت: تو را دوست دارم.

يوسف گفت: اي جوان مرد! دوستي تو به چه کار من آيد؟ از اين دوستي مرا به بلا

 افکني و خود نيز بلا بيني. پدرم يعقوب، مرا دوست داشت و بر سر اين دوستي، او

 بينايي اش را از دست داد و من به چاه افتادم. زليخا ادعاي دوستي من کرد و

به سرزنش مصريان دچار شد و من مدت ها زنداني شدم. اينک! تو تنها خدا را دوست داشته باش، تا نه بلا بيني و نه دردسر بيافرينـــي